در طول تاریخ معاصر ایران موضوع نظارت بر رسانهها چالش همیشگی بوده که این روند البته در بازه زمانی یک و نیم قرن گذشته بیشتر در قالب برخورد با مطبوعات نمود پیدا کرده است. اما با بروز و ظهور رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی، فضای نظارت بر رسانهها نیز دچار تغییرات جدی و متفاوتی شده است.
این نوشته به دنبال بررسی چگونگی و نحوه نظارت بر رسانهها نیست و تنها بر این نکته اشاره دارد که دیگر دوره نظارت بر محتوا رو به زوال و این روش آفتاب لب بوم است. امروز دیگر تبادل اطلاعات و اندیشه در کمترین زمان و بی واسطه تحقق پیدا میکند که البته طعم آن را درفضاهای نوین رسانهای چشیدهایم.
دیری نمیپاید که موضوع نظارت بر رسانهها مایه خنده محققی تاریخ دوست شود، زمانی که تاریخ رسانهای دهه ما را مطالعه کند. مانند نگاه ما به الزام صدور پروانه برای گوش دادن به رادیو در دهه ۲۰ شمسی یا وضعیت ویدیوهای اجارهای دوره کودکی مان که تا صبح با چشمان و دهانی باز به آن مینگریستیم تا فیلم «ده فرمان» را از درونش جستجو کنیم.
از سال ۱۲۵۳ قمری که روزنامه میرزا صالح منتشر شد تا روزنامه میرزا تقی خان، تا روزنامههای صدر مشروطه و کشته شدن «جهانگیرخان شیرازی» و «شیخ احمد تربتی» در راه قلم و توقیفهای پی در پی روزنامه «صور اسرافیل» تا اولین محاکمه مطبوعاتی برای روزنامه «روح القدس» (سلطان العلمای خراسانی) در همه موارد شاهد عدم تعادل در روند نظارت بر مطبوعات و رسانهها بودهایم. دورهای آنقدر مترقی شدهایم که در اصل ۱۳ قانون مشروطه مینویسیم: «عموم روزنامه جات مادامی که مندرجات آنها مخل اصلی از اصول اساسیه دولت و ملت نباشد مجاز و مختارند که مطالب مفید عام المنفعه را به طبع رسانیده و منتشر کنند و اگر کسی در روزنامهجات و مطبوعات برخلاف آنچه ذکر شد و با غرایض شخصی چیزی طبع کند یا تهمت و افترا بزند قانوناً مورد استنطاق و محاکمه و مجازات خواهد شد» و بعدتر از آن مترقی تر، طوری که در نخستین قانون مطبوعاتمان(محرم۱۳۲۶ ق) قانونی را که از لزوم دریافت جوایز برای انتشار نشریه در آن سخنی به میان نیامده است مصوب می کنیم و در آن نوشته ایم: «صرف تسلیم معرفی نامه کافی است، بدون هیچ شرط حتی شرط احراز رتبه تحصیلی» و حتی عجیبتر شرط سوادکافی که نکند کوچکترین شبهه ای در ممانعت از آزادی قلم، تداعی شود.
در دورهای نخست وزیرمان (دکتر محمد مصدق) پا را فراتر میگذارد و به اداره کل تبلیغاتش صریحاً دستور میدهد: «هنگامی که درباره وی مطلبی از رادیو پخش میشود الفاظ جناب، القاب و عناوینش را حذف کنند» و به شهربانی دستور میدهد: «در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود، هرچه نوشته باشند و هرکس نوشته باشد نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد» به هر روی تا دری به تخته خورده است یا شاهی آمده و شاهی رفته، رسانه ها جشنی گرفته اند و آنقدر آزاد شده اند که تاریخ بشر سراغ نداشته و گندش را در آوردهایم و از طرفی تا سر و سامان و امنیتی به این مملکت برگشته داستان اره و تیشه تکرار شده است.
روند نظارت و کنترل
اما در سالهای اخیر روند نظارت و کنترل متفاوت شده و اگر واقع بینانهتر به موضوع بنگریم بسیار مشکل و دور از دسترس به نظر می رسد، در واقع میتوان گفت با وجود سه وجه قدرتمند در دنیای رسانههای نوین یعنی تکثر رسانهای، تنوع وسایل ارتباطی و تنوع محتوایی، عملاً حذف رسانه ها و نظارت بر آنها غیرممکن میکند.
برای تایید این گفتار همین بس که بدانیم حجم اطلاعات تولید شده در جهان طی سال های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ میلادی ۱۴۰۸ برابر کل اطلاعات بشر تا سال ۱۹۸۰ میلادی است و از آن جالبتر اینکه حجم اطلاعات وارد شده به ذهن انسان امروزی اعم از خبر، کتاب، تابلو، تبلیغات، شبکههای اجتماعی و … فقط در یک روز معادل اطلاعات دریافتی یک انسان قرن هجدهمی در کل عمرش است و این یعنی دنیای رسانهای دیگر قابل کنترل نیست. در دسامبر ۲۰۱۵ میلادی قطع دسترسی کاربران برزیلی به واتس اپ به مدت ۴۸ ساعت منجر به ثبت نام بیش از یک و نیم میلیون کاربر برزیلی در تلگرام شده بود یا مصداقی دیگر اینکه پژوهشگاه فضای مجازی با همکاری دانشگاه تهران گزارش آماری تازهای را از فعالیت کاربران ایرانی تلگرام منتشر کرده است. طبق این گزارش که به روز یازدهم شهریور ماه سال جاری مربوط میشود تاکنون ۵۸۶ هزار کانال تلگرامی فارسی ایجاد شده و بالغ بر سه میلیون مطلب در روز در این کانالها قرار داده میشود.
در واقع شبکههای افقی ارتباط اینترنت به واسطه افراد،که هم محتوا و هم مقصد پیام را تعیین میکنند و به طور همزمان هم فرستنده و هم گیرنده جریان چند وجهی پیام هستند، به فعالیت میپردازند. بر این اساس مخاطبان، تنها گیرنده پیام نیستند بلکه فرستنده هم هستند، به طوری که فعالان جدید ارتباطی، به عنوان شاکله اصلی عرصه اینترنت مطرح است. به سخن دیگر امروزه ارتباطات با فعال کردن اذهان برای به اشتراکگذاری معانی ایجاد میشود و فرستندگان پیام و مخاطبان جمعا اهداف مشترک دارند. در حال حاضر قرار گرفتن افراد در انتهای مسیر رسانهها به عنوان دریافتکنندگان پیام پایان یافته است و آنها باید در فرایند ارتباط، شرکای فعالی باشند.
بنابر این ما در جهان امروز، از ارتباطات جمعی که گروهی از مخاطبان را هدف قرار میداد، به مخاطبان فعالی که معانی مختلف را در تقابل با تجربیات شخصی خود دچار تغییر و تحول میکنند و صرفاً دریافت کننده جریانی یک طرفه از اطلاعات نیستند گذار کردهایم و شاهد ظهور تولید تعاملی انگارهها و معانی هستیم.
«راسل نیومن» در اوایل دهه ۹۰ میلادی گفته است «مخاطبان در زمان واحد هم فعال و هم منفعل هستند. ذهن به گونهای است که اطلاعات، ایدهها و برداشتهای جدید در آن جذب میشوند و سپس در پرتو مدلهای شناختی و اطلاعات انباشته شده از تجربههای گذشته ارزیابی و تفسیر میشوند» که این خود گویای اهمیت مفهوم مخاطب یا استفادهکنندگان و با کلامی دقیقتر بازیگران و کنشگران اصلی صحنه رسانهای امروز است. کنشگرانی که موتور محرکه و چرخ دنده اصلی این فرایند بزرگ رسانه ای هستند.
در این فرایند هرچقدر آگاهی عمومی بالاتر رود کار سهلتر خواهد شد برای تبیین این مفهوم نیز میتوان به سراغ واژه سواد رسانهای رفت زیرا سواد رسانهای تابعی از افزایش آگاهی عمومی جامعه است. چند سالی است که رفتهرفته گردش اطلاعات باعث شده آگاهی مردم افزایش بیشتری پیدا کند و همین دلیل آزمون و خطاهایی که درباره استفاده از شبکههای اجتماعی داشتهاند به نقطه قابل قبولتری برسد، حالا مصرفکنندگان رسانهها میتوانند کانالهای تلگرامی، صفحههای اینستاگرامی یا توییتری معتبر را بهتر از گذشته تشخیص دهند و میبینیم که استفاده از این فضاها در بین افرادی که شاید تحصیلات بالایی هم نداشته باشند رایج است.
از این رو در جامعه اطلاعاتی، درعین آن که فناوری، مهمترین نقش آفرینی را از آن خود کرده است، همه افراد جامعه در آن به ایفای نقش مؤثر میپردازند و نه فقط متخصصان. این درخشانترین نکتهای است که حتماً به مذاق نظریهپردازان دخالت همگان در امور و سرنوشت کشور، خوش خواهد آمد. از این نقطه دید، میتوان جامعه اطلاعاتی را نزدیکترین مدل علمی به مفهوم دموکراسی تلقی کرد. نکته دیگر اینکه در این فضای رسانه ای پیام های ارسالی در شبکه های اجتماعی می بایست در انطباق با دامنه تجربیات مشترک فرهنگی و استانداردهای نهفته در ساختار و مدیریت شبکه ها باشند و از خطی به نام خط عرف جامعه نیز پیروی کنند.
به نظر می رسد با این توصیف تنها یک جواب می تواند راه ما را در دنیای شبکه ای امروز مشخص کند و آن چیزی جز موضوع « ارتقا سواد رسانه ای» بین استفاده کنندگان و بازیگران همین صحنه نخواهد بود. به عبارتی به همان دلیل بیزمانی و بیمکانی و گستردگی محتوا راهی جز خود کنترلی وجود ندارد. باید توجه داشت که مخاطبان،گیرندگان منفعل پیام های رسانه ای نیستند. اعتقادات، نظام های ارزشی، نیازها وشبکه های ارتباطی افراد همگی بر نحوه ادراک آن ها از پیام های رسانه ای تأثیرگذار است. به عبارت دیگر ما پیام رسانه ها را از صافی اعتقادات و باورهای مان گذر می دهیم و درک می کنیم.
سخن آخر
هدف سواد رسانه ای هوشیارکردن، اختیاربخشی و آزادسازی مخاطب است. یکی از پیامدهای تحلیل و درک صحیح پیام های رسانه ای، بالا رفتن سطح آگاهی است که می تواند منجر به ایجاد ارتباطات اجتماعی سالم تر با رسانه ها و تقویت ساختارهای دموکراتیک جامعه گردد و شهروندان می توانند از این طریق به مشروع سازی گزینه های سالم تر در رسانه کمک نمایند؛ در نهایت باید بدانیم تعمیم اهداف سواد رسانه ای در گروداشتن نگاهی دقیق، عمیق و تفکری منتقدانه در جهت انتخاب صحیح گزینه های رسانه ای است. رسانه ها عرضه کننده وقایع طراحی شده و گزینشی هستند. جهانی که رسانه ها نشان می دهند در واقع تصویری گزینشی است که ویژگی ها و شرایط لازم برای نمایاندن واقعیت کل جهان را ندارد اما واقعی به نظر می رسد. تمامی رسانه ها پیش از نشان دادن واقعیات آن را به دقت گزینش، ویرایش، مونتاژ، طراحی و بازسازی می کنند و باید گفت بین نحوه بازنمایی جهان توسط رسانه و نحوه ادراک ما از آن به عنوان مصرف کنندگان رسانه رابطه وجود دارد.
مادامی که ما هیچ تجربه مستقیم و بدون واسطه ای از افراد، سازمان ها، موضوعات و یا مکان های مختلف که در رسانه ها نشان داده می شود نداشته باشیم، رسانه نقش واسطه را ایفا می کند و ما از دریچه آن به جهان می نگریم.
البته تصویرسازی رسانه ها اهداف تجاری دارد. می توان گفت رسانه ها همان چیزی را به مردم ارائه می دهندکه مورد بازخواست و نیاز آنان است و از این روش مخاطبان بیشتری را به سوی خود جذب می کنند. اما در نهایت این ما هستیم که به عنوان مصرف کنندگان پیام و محتوای رسانه ها جزئی از مسئله و بخشی از راه حل محسوب می شویم. سواد رسانه ای به ما یاد می دهد که ویژگی ها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه را بشناسیم و رابطه آن را با محتوای پیام بفهمیم. انتخاب رسانه مناسب برای انتقال یک پیام خاص بر نفوذ و اعتبار هرچه بیشتر پیام می افزاید. در این راستا و برای عبور از موضوع نظارت بر رسانه ها مخاطبان می بایست با توانایی های مختلف شامل توانایی ادراکی، حسی، زیبایی شناسی و بخصوص توانایی اخلاقی آشنا شوند تا با این مجموعه شناخت ها به نوعی خود کنترلی و خود شکوفایی نزدیک شوند.
به هر حال این روزها جای خالی موضوع سواد رسانه ای در بحث های ارتباطی و چگونگی استفاده از شبکه های اجتماعی بیشتر احساس میشود؛ زیرا به نظر میرسد آنچه مخاطب رسانه های پر قدرت جهان معاصر به آن نیاز مبرم دارد، همان ارتقا سواد رسانه ای است و نه کنترل رسانه ها.